دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The effect of a futsal match on some mucosal immunity responses in Female Futsal Playersتأثیر یک مسابقه فوتسال بر پاسخ برخی از شاخص های ایمنی مخاطی بازیکنان زن فوتسال11098857FAوحید ساری صرّافدانشگاه تبریز0000-0001-8452-7966احمد آزادجواد وکیلیزهرا عبدی اغجه کهلیJournal Article20150518Introduction: Competitive sports is a stress factor to change the immune system. The aim of this study was to evaluate the effect of a futsal match on the responses of mucosal immunity in female futsal players. Methodology: Nine futsal players from one teams of the premier league female futsal in Iran with a mean age of 25± 2 years, BMI 21/03 ± 1/30 kg.m-2, VO2max 47/32 ± 1/62 ml.kg-1.min-1 participated in this study. Unstimulated saliva samples were collected before, after, 24 h and 48 h post- match. In order to analyze the data, descriptive statistics and analysis of variance (ANOVA) with repeated measures post hoc test was carryout by Bonferroni used (Pهدف تحقیق: هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش تحقیق: در چهارچوب یک مطالعه نیمه تجربی 9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند. نمونههای بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه جمعآوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد. نتایج و بحث: بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA) و نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro) کاهش معنیداری داشت(05/0>P) ولی کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنیداری نشان نداد(05/0>P)، بین s-IgA و کورتیزول رابطه معنیداری مشاهده نشد(05/0P>). 24ساعت بعد از مسابقه شاخصهای اندازهگیری شده به سوی سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند؛ امّا در میزان SIgA و آلفاآمیلاز حتی بعد از 24 ساعت نسبت به قبل از مسابقه هنوز اختلاف معنیداری وجود داشت. نتیجه گیری: یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است موجب کاهش عملکرد سیستم ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالاً بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار میدهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The effect of 6 weeks Tai chi training on TNF-α, BDNF serum levels and cognitive and physical function in women with strokeاثر 6 هفته تمرین تایچی بر سطوح سرمیTNF-α، BDNFو عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی112098859FAمنیژه نوروزیاندانشکده تربیت بدنی دانشگاه خوارزمی تهرانحمید رجبیدانشکده تربیت بدنی دانشگاه خوارزمی تهران0000-0002-3276-1598فاطمه پناه زادهدانشکده تربیت بدنی دانشگاه خوارزمی تهرانJournal Article20151227The aim of this study was to determine the effect of Tai Chi training on TNF-α, BDNF serum levels and cognitive and physical function in women with stroke. 20 women in Qom city with stroke (mean age: 68/80±3/55y, weight: 68/41±14/00 kg and body mass index: 26/33± 5/15kg/m2) voluntarily were divided randomly into Tai Chi group (10 patients) and control group (10 patients). Serum BDNF and TNF-α were analyzed by using an ELISA kits in pretest and post-test. Cognitive function were assessed by the Mini-Mental State Examination (MMSE). Also pretest and post-test measurements were recorded for the timed up-and-go test. Tai Chi group trained 6 weeks, three times per week for 60 minute(consisted of a 10-minute warm-up period, 40-minutes simplified Tai Chi exercises performed, and a 10-minute cool-down period). Data were analyzed using the independent samples T-test and paired samples T-test. Tai Chi group showed a significant improvement in serum TNF-α and dynamic balance (p≤0.05). Despite the increase in serum BDNF and improvement cognitive function, no significant differences were observed between the two groups. Therefore the findings of this study suggest that Tai Chi training as a low intensity and simple training can improve women balance and inflammatory status with stroke.هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن55/3±80/65سال، وزن00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل(10 نفر) تقسیم شدند. مقادیر سرمی TNF-α و BDNF با استفاده از روش الایزا در پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. همچنین جهت ارزیابی تعادل پویا و عملکرد شناختی، به ترتیب از آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (TUG) و پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی استفاده شد. آزمودنیهای گروه تجربی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و به مدت 60 دقیقه(شامل 10 دقیقه گرم کردن، 40 دقیقه حرکات ساده شده تمرینات تایچی و 10 دقیقه بازگشت به حالت اولیه) تمرین کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای T وابسته و T مستقل انجام گرفت. نتایج: نتایح پژوهش حاضر نشان داد که مقادیر TNF-α کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل یافت. همچنین تعادل پویای گروه تمرین تایچی نسبت به گروه کنترل بهبود معناداری یافت(P<0/05). اما با وجود افزایش مقادیر BDNF و بهبود عملکرد شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که تمرین تایچی بعنوان تمرین کم شدت و ساده میتواند باعث بهبود تعادل و وضعیت التهابی زنان با عارضه سکته مغزی شود.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122determine the effects of resistance training on serum levels of GLP-1, DPP-4 and insulin resistance in obese menاثر یک دوره تمرین مقاومتی برسطوح سرمی پپتید شبه گلوکاگون-1، دی پپتیدیل پپتیداز-4 و مقاومت انسولین در مردان چاق213098862FAآسیه عباسی دلوییگروه تربیت بدنی و علوم ورزشی واحد آیت اﷲ آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایران0000-0003-0746-0299رضا اسحاقیگروه تربیت بدنی و علوم ورزشی واحد آیت اﷲ آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایرانمژگان احمدیگروه تربیت بدنی و علوم ورزشی واحد یادگار امام خمینی ( ره ) شهر رى، دانشگاه آزاد اسلامی تهران، ایران0000-0002-2431-6953محمد علی کهن پوردانشجوى دکترى بیوشیمی و متابولیسم ورزشی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی واحد تهران مرکز، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20160228Objective: The aim of this study was to determine the effects of resistance training on serum levels of GLP-1, DPP-4 and insulin resistance in obese men. Methods: 20 obese men (age 29/76±2/01 years, height 1/79±0/07m, weight 108/24±5/69 kg, BMI 33/49±1/18kg/square meters) divided into resistance training and control groups. The resistance training consisted of 6 stations with 55-75% of one repetition maximum, 3 days a week for 8 weeks. Blood in two phases, before and after 8 weeks (48 hours after the last training session) was collected after 12 hours fasting. Data were analyzed with ANONA repeated measures at P≤0.05. Results: serum levels of GLP-1 training group compared with the group control significantly increased (P=0.027). Glucose and DPP-4 serum levels of training group were significantly decreased compared with the control group (P = 0.019 and P = 0.003). But in training group did not change insulin resistance compared with the control group (P = 0.49). Conclusion: probably Protocol of resistance training due to in a significant increase in GLP-1 and significantly reduced in DPP-4 and these changes is Accompanied with reducing appetite and the regulation of glucose metabolism in obese men, but probably either had no significant effect on insulin resistance or more time of resistance training requires to see a significant difference in the parameter.هدف:هدف از این پژوهش، تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی برسطوح سرمی GLP-1، DPP-4 و مقاومت انسولین در مردان چاق بود. روش تحقیق: 20 مرد چاق (سن01/2±76/29سال، قد 07/0±79/1متر، وزن 69/5±24/108کیلوگرم، شاخصتوده بدنی 18/1±49/33کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی به 2گروه تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 6ایستگاه با شدت 55-75درصد یک تکرار بیشینه، سه روز در هفته و به مدت 8هفته بود. نمونهگیری خون در دو مرحله قبل و بعد از 8هفته (48ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی) بعد از 12ساعت ناشتایی گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس در اندازهگیری مکرر در سطح 05/0P≤ تحلیلشد. یافتهها:سطوح سرمی GLP-1 گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنادار افزایش یافت(P=0.027). گلوکز خون و سطوح سرمی DPP-4گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنادار کاهش یافت(P=0.019 و P=0.003). اما مقاومت به انسولین گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل تغییر معنادای نداشت(P=0.49). نتیجهگیری:احتمالا یک دوره تمرین مقاومتی، باعث افزایش معنادار GLP-1 و کاهش معنادار DPP-4 شده و این تغییرات با کاهش اشتها و تنظیم متابولیسم گلوکز در مردان چاق همراه است، اما احتمالا یا بر مقاومت به انسولین تاثیر معنادار ندارد و یا نیازمند طول مدت بیشتری از تمرین مقاومتی جهت مشاهده تفاوت معنادار در این شاخص میباشد.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122Effect of regular physical training program on activity of daily living (ADL) in chemical victimsتأثیر 16 هفته فعالیت بدنی منظم بر شاخص فعالیت روزانه زندگی (ADL) در جانبازان شیمیائی414698866FAمسعود حاجی رسولیJournal Article20160317Aims: Over the eight-year war against Iran, more than 50 thousand as chemical victims had been affected to eye, skin and Pulmonary probelms. The aim of this study was to determine the effect of regular physical training program on activity of daily living (ADL) in chemical victis.
Methods: two groups of chemical victims contains 50 training and 50 controls were studied. The regular physical training program contains 16 weeks, 3 session per week 30 – 60 recretional, noncompetitive exercises. health conditions of the studied population was measured by ADL test. U Manwitny was used to compare means (p˂0.05).
Results: There were significant correlations between regular physical training program and bowel control (p=0.001), bladder control(p=0.045) and the ability of stairs climbing(p=0.000).
Conclusion:The study revealed that physical training program in chemical victims accompanied with better activity of daily living.مقدمه: طی 8 سال جنگ عراق علیه ایران بیش از 50 هزار نفر بهعنوان جانبازان شیمیائی به صدمات چشمی، پوستی و ریوی مبتلا شدهاند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر برنامههای ورزشی منظم بر روی فعالیتهای روزانه زندگی (ADL) جانبازان شیمیایی بود.مواد و روشها: 100 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی استان تهران بهصورت تصادفی انتخاب و به دو گروه همسان 50 نفری تقسیم شدند. شاخصهای ADL هر دو گروه پیش از مداخله اندازهگیری شد. سپس گروه تمرین به مدت 16 هفته، هفتهای سه جلسه و هر جلسه 60-30 دقیقه تمرین کردند. پس از 16 هفته هر دو گروه تحت ارزیابی مجدد قرار گرفتند. بهمنظور مقایسه میانگین در دو گروه تمرین و کنترل از آزمون U Manwitny با سطح معنیداری 05/0P< استفاده شد.یافتهها: نتایج بهدستآمده پس از 16 هفته فعالیتهای بدنی منظم در گروه مورد، تفاوت معنیداری را در کنترل مدفوع (001/0=P)، کنترل ادرار (045/0=P) و استفاده از پله (000/0=P) نشان داد.نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که انجام فعالیتهای بدنی منظم میتواند به بهبود سطح عملکرد جانبازان در انجام فعالیتهای روزانه کمک کند.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The Effect of three month aerobic exercise whit moderate intensity on BDNF, and cognitive performance in 50-65 years old women with syndrome metabolicتاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر سطوح BDNF و حافظه کوتاه مدت زنان 50- 65 سالهی مبتلا به سندروم متابولیک475898869FAعلی اوصالیدانشگاه تهرانسیروس چوبینهدانشگاه تهران0000-0003-4466-0986رحمان سوریدانشگاه تهران0000-0002-4661-7204علی اصغر رواسیدانشگاه تهرانحسین مصطفویدانشگاه علوم پزشکی زنجانJournal Article20160327Aim: The aim of this research was investigation the effect of twelve week aerobic exercise whit moderate intensity on on BDNF, and cognitive performance in 50-65 years old women with syndrome metabolic.
Methods: 24 women with metabolic syndrome (MetS) took part voluntarily and divided in tow group MetS exercise (ME), MetS control (MC). ME group participated in an aerobic exercise training (AT) program (12 weeks), tree session per week, each session contain tree performing part and tow rest part. Also blood samples were conducted before and after training for evaluate levels of BDNF. Cognitive performance measured by Digit span memory test. Data were analyzed using Pearson coefficient, pried-sample T-Test, and independent samples T-Test.
Results: BDNF and cognitive performance after tree month aerobic exercise significantly changed (P˃0.05). BDNF and cognitive performance after tree month in control group didn’t significantly changed (Pهدف: افزایش سن، عوامل التهابی و سندروم متابولیک از عوامل موثر در کاهش BDNF و حافظهی کوتاهمدت میباشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرگذاری 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطوح BDNF و حافظه کوتاه مدت زنان 50-65 سالهی مبتلا به سندروم متابولیک میباشد. روش: 24 زن مبتلا به سندروم متابولیک به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنیها به طور تصادفی به دو گروه 12 نفره تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین هفته اول سه ست 8 دقیقه ای با فواصل استراحت پنج دقیقه با شدت 60 تا 70 درصد از ضربان قلب ذخیره ای تمرینات خود را روی تردمیل انجام دادند. با سپری شدن هر هفته، یک دقیقه به مدت زمات ستهای تمرین افزوده میشد. قبل و پس از 12 هفته تمرین جهت اندازهگیری سطوح BDNF نمونهگیری خونی انجام شد. میزان سطوح BDNF توسط رادیوایمونواسی، میزان حافظه کوتاه مدت نیز توسط آزمون یادداری عددی مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، تی مستقل و تی جفتی استفاده گردید. یافته: BDNF و حافظه کوتاه مدت پس از 12 هفته تمرین هوازی نسبت به پیش آزمون بطور معنیداری افزایش یافتند (05/0˂P). همچنین هیچ تغییری معنیداری در سطوح BDNF (09/0=P) و حافظه کوتاه مدت (16/0=P) قبل از تمرین و پس از تمرین گروه کنترل مشاهده نگردید. نتیجهگیری: در اثر 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط میزان سطوح BDNF افزایش یافت و این افزایش موجب بهبود عملکرد حافظه کوتاه مدت گردید.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122Sentija’s new model for determination of heart rate deflection point (HRDP) does not have agreement with the maximal lactate steady state (MLSS)مدل جدید سنتیجا در تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) فاقد همگرایی با فلات بیشینه لاکتات (MLSS) است314098864FAمعرفت سیاه کوهیان0000-0002-2166-897xصمد اسمعیل زادهJournal Article20160307Background and aims: Recently Sentija et al. have validated and introduced a fast running exhaustive test (Tfast) for determination of heart rate deflection point (HRDP). However, the proposed test is not according to the recommended standards in the literature. Therefore, the present study aimed to examine the agreement between the HRDP determined by the Tfast and the maximal lactate steady state model (MLSS).
Methods: Eleven young wrestler men underwent on subsequent occasions of a series of constant-velocity treadmill runs to determine MLSS. Heart rate data was obtained during the Tfast [speed increments of 1 km/h every 30 s] by using telemetry and HRDP was determined by using the S.Dmax model. Inter-observer reliability was analyzed using Bland-Altman plots and by determination of the Intraclass Correlation Coefficient (ICC).
Results: The results indicated poor agreement between HRDP and HR of the criterion method (HRMLSS) (±1.96; 95% CI= -9.7 to +18.8 b/min; ICC= -0.09). Furthermore, poor agreement was observed between speed at HRDP (SpeedHRDP) and speed of the criterion method (SpeedMLSS) (±1.96; 95% CI= -2.3 to +3.9 km/h; ICC= 0.40).
Conclusion: According to the results it is concluded that the proposed protocol (Tfast) by Sentija et al cannot be used as a reliable method instead criterion method (MLSS). Therefore the Tfast is not recommended for efficient running intensity prescription.زمینه و هدف: اخیراً سنتیجا و همکارانش پروتکل درمانده ساز جدیدی (Tfast) را برای تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) اعتبار یابی و معرفی نمودهاند، این در حالی است که اصول انجام این آزمون مطابق استانداردهای معرفی شده در ادبیات نیست. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی همگرایی HRDP تعیین شده در پروتکل Tfast و مدل فلات بیشینه لاکتات (MLSS) به اجرا درآمد.روش کار: 11 مرد جوان کشتی گیر به عنوان آزمودنی انتخاب و MLSS آنها با استفاده از آزمون های مکرر با با کاری ثابت به روی نوارگردان تعیین شد. داده های ضربان قلب در طول پروتکل Tfast [افزایش سرعت 1km/h در هر 30 ثانیه] با استفاده از تله متری بدست آمد. HRDP با استفاده از مدل S.Dmax تعیین شد. برای تعیین همگرایی از مدل گرافیکی بلاند آلتمن و و روش آماری Intraclass correlation Coefficient (ICC) استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که بینHRDP و ضربان قلب روش مبنا (HRMLSS) همگرایی ضعیفی برقرار است (ICC= -0.09 ؛±1.96; 95% CI= -9.7 to +18.8 b/min). همچنین، بین سرعت در HRDP (SpeedHRDP)وسرعت در روش مبنا (SpeedMLSS) همگرایی ضعیفی مشاهده شد (ICC= 0.40 ؛±1.96; 95% CI= -2.3 to +3.9 km/h).نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان نتیجه گیری نمود که پروتکل درمانده ساز سنتیجا و همکارانش نمی تواند به عنوان روش مطمئنی برای جایگزینی روش مبنا (MLSS) مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، استفاده از پروتکل Tfastبرای تجویز شدت مطلوب تمرین توصیه نمی شود.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The effect of two different resistance training programs on hemorheological factors in healthy inactive menتاثیر دو برنامه مختلف تمرین مقاومتی بر عوامل همورئولوژیکی در مردان غیرفعال سالم597098870FAفتح الله هاویلآموزش عالی0000-0002-7762-7990افشار جعفریدانشگاه تبریز0000-0003-1186-4923سجاد احمدی زاددانشگاه شهید بهشتی تهران0000-0001-5859-3556سعید دباغ نیکوخصلتدانشگاه تبریزJournal Article20160627Aim: Based on controversies about the effects of resistance training on hemorheological parameters associated with cardiovascular disease, this study was carried out to determine the effect of 12 weeks of resistance training (hypertrophy and maximal strength) on hemorheological parameters in healthy inactive men. Methods: Thirty nine collegiate men (18-20 years) were randomly divided into three groups: control (n =12), hypertrophy (n =13) and strength (n =13) training groups. Training groups participated in 12 weeks of resistance training (3 sessions / week, 6 stations / session and 3 times per station). Hypertrophy and maximal strength resistance training were performed at 65-70% and 80-85% of one repetition maximum, respectively. Blood samples were taken before and 48 hours after the training period and were analyzed for measuring the hemorheological variables. Hemorheological data were analyzed by using the independent one-way ANOVA. Results: The significant reductions in total protein, plasma viscosity and aggregation of red blood cells in inactive men were found after 12 weeks of hypertrophy and maximal resistance training (Pهدف: با توجه به تناقضهای مربوط به اثرات تمرینات مقاومتی بر پارامترهای همورئولوژیکی مرتبط با بیماریهای قلبی-عروقی، تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی مختلف (هایپرتروفی و قدرتی بیشینه) بر عوامل همورئولوژیکی در مردان غیرفعال سالم انجام شد. روش: 39 دانشجوی مرد 20-18 ساله سالم غیر فعال به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی هایپرتروفی (14n=) و قدرتی بیشینه (13n=) تقسیم شدند. گروههای تمرین به مدت 12 هفته در تمرینات مقاومتی (3 جلسه/هفته، 6 ایستگاه/جلسه و در هر ایستگاه 3 نوبت) شرکت داشتند. تمرینات مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به ترتیب باشدت 70-65% و 85-80% یک تکرار بیشینه، انجام شد. نمونههای خونی قبل و 48 ساعت پس از دوره تمرین گرفته شدند و برای اندازه گیری متغیرهای همورئولوژیکی آنالیز شدند. دادههای عوامل همورئولوژیکی با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه مستقل بررسی شدند. یافتهها: پروتئینتام، ویسکوزیته پلاسما و تجمعپذیری گلبولهای قرمز متعاقب 12 هفته تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به طور معنیدار کاهش یافتند (05/0>P). از طرفی، تغییرشکلپذیری گلبولهای قرمز در هر دو گروه تمرین مقاومتی به طور معنیدار افزایش پیدا کرد (05/0>P). به هر حال، افت دامنه ویسکوزیته پلاسما در گروه هایپرتروفی نسبت به گروه قدرتی بیشینه به طور معنیدار بیشتر بود (05/0>P). به علاوه، افت معنیدار ویسکوزیته خون تنها در گروه هایپرتروفی مشاهده شد (05/0>P). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای تحقیق حاضر میتوان نتیجهگیری نمودکه هر دو نوع تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بطور مشابهی بر ویژگیهای رئولوژیکی گلبولهای قرمز تاثیر دارند، ولی تمرین مقاومتی هایپرتروفی باعث بهبود بیشتر ویسکوزیته خون و پلاسما و در نهایت سیالیت خون می شود. لذا، مردان غیرفعال و سالم می توانند جهت بهرمندی از فواید تمرینات مقاومتی بدون نگرانی از بروز تغییرات نامطلوب در شاخصهای همورئولوژیکی مرتبط با ترمبوز به این تمرینات بپردازند.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The effect of acute consumption of HMB and creatine supplement on oxidative and antioxidant indices after resistance exercise in trained menاثر مصرف کوتاه مدت مکملهای HMB و کراتین بر شاخصهای اکسایشی و ضد اکسایشی در افراد تمرین کرده پس از فعالیت مقاومتی حاد717898872FAداریوش شیخ الاسلامی وطنیدانشگاه کردستان0000-0002-9771-8806کیوان احمدیدانشگاه کردستانJournal Article20160813Introduction: The aim of this study was to determine the acute effect of HMB and Creatine supplementation on the oxidant and antioxidant indices on trained men after resistance exercise.
Method: 10 active men with a mean age of 20±1.15 years, height: 172.2±4.82 cm, weight: 70.9±9.66 kg and body mass index: 24.04±2.44 kg/m2 was purposefully selected and then in a crossover clinical trial design was randomly divided into 4 groups. Resistance exercises including bench press, leg extensions, barbell curl, triceps extension, shoulder press and lat pull down were carried out at 80% 1RM. Prior to each resistance exercise session, subjects were randomized to Creatine, Creatine+HMB, HMB or placebo loading for 5 days. One-week washout was considered between supplementation periods. A day after the completion of each supplementation courses, blood samples were taken in the fasting state to evaluate the effect of supplementation on current research variables.
Results: The results using ANOVA with repeated measurements showed that ingestion of creatine, HMB, or combined supplements has no effect on the serum levels of uric acid, bilirubin, malondialdehyde and glutathione peroxidase.
Conclusion: Overall, the present research findings suggest that short term (5 days) creatine, HMB and combined Cr + HMB has no effect on the oxidant and antioxidant variations following acute resistance exercise.مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف حاد مکملهای HMB یا کراتین بر شاخصهای اکسایشی و آنتی اکسیدانی در افراد تمرین کرده پس از فعالیت مقاومتی بود.روش شناسی: 10 مرد فعال با میانگین سنی (15/1±20 سال)، قد (82/4±2/172 سانتی متر)، وزن (66/9±9/70 کیلو گرم) و BMI (44/2±04/24 کیلو گرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و سپس طی یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع به طور تصادفی تحت چهار شرایط متفاوت مکملگیری قرار گرفتند. فعالیتهای مقاومتی شامل حرکات پرس سینه، جلو پا ماشین، سر شانه هالتر، زیر بغل لت، جلو بازو هالتر و پشت بازو ماشین با 80 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. قبل از هر جلسه فعالیت مقاومتی، آزمودنیها به شکل تصادفی و به مدت 5 روز، تحت بارگیری کراتین، HMB، ترکیب کراتین و HMB و یا دارونما ( گلوکز) قرار گرفتند. بین دورههای بارگیری نیز یک هفته فاصله جهت دورهی پاکسازی لحاظ گردید (در مجموع 4 دوره بارگیری 5 روزه همراه با 4 هفته فواصل استراحتی جهت پاکسازی). به منظور بررسی تاثیر نوع مکمل بر متغیرهای تحقیق یک روز پس از اتمام هر دوره بارگیری، قبل از فعالیت و بلافاصله پس از اتمام فعالیت مقاومتی، خونگیری در شرایط ناشتایی به عمل آمد.نتایج: یافتهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که مصرف مکمل کراتین، HMB یا ترکیب هر دو، تاثیری بر میزان پر اکسیداسیون لیپید (شاخص مالون دی آلدئید)، تغییرات آنتی اکسیدانی گلوتاتیون پر اکسیداز، بیلی روبین و اسید اوریک ندارد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر در کل حاکی از آن است که مصرف کوتاه مدت (5 روز) مکمل کراتین، HMB و ترکیب هر دو مکمل، تاثیری بر شاخصهای اکسایشی و ضد اکسایشی به دنبال فعالیت مقاومتی حاد ندارد. دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122Short-Term Effect of Circuit Resistance Exercise on Plasma Fibrinogen and Viscosity, and some Platelet Parameters of Young Female Studentsاثر یک دوره کوتاهمدت تمرین مقاومتی دایرهای بر فیبرینوژن و ویسکوزیته پلاسما، و برخی پارامترهای پلاکت خون دختران جوان دانشگاهی899698874FAسید مرتضی طیبیدانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه علامه طباطباییمحدثه اخوان زنجانیگروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات رشتعباس قنبری نیاکیگروه بیوشیمی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه مازندرانعلیرضا قنبریاداره آموزش و پرورش آملJournal Article20160118Aim: The aim of this study was the effect of 7 sessions of circuit resistance exercise in consecutive days on plasma fibrinogen and viscosity, and some platelet parameters of young female students. Methods: Twenty volunteer female students in luteal phase of the menstrual cycle were selected and randomly divided into two groups of experimental and control. Experimental group were performed a circuit resistance exercise including 10 nonstop exercise with 60% one repeat maximum in 4 round (20s for each exercise, and 3 min for between round rest). Each session was took 32-40 min with warm up and cool down. Blood sampling was taken 24h before and after first and seventh session of training respectively in 12h overnight fast condition to assay plasma fibrinogen, platelet counts (PLT), mean platelet volume (MPV), platelet distribution width (PDW), and platelet large cell rate (PLC-R). Plasma viscosity was calculated. Results: Plasma fibrinogen, plasma viscosity, PLT, MPV, and PLC-R elevated significantly affected by 7 consecutive sessions of circuit resistance training; but PDW didn’t change significantly. Conclusion: Circuit resistance training increased haematological and rheological plasma parameters of coagulation that could possibly affect the long-term cardiovascular health. So, female students must use the between sessions rest for appropriate recovery from circuit resistance exercise. It could be useful for short term adaptation.هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 7 جلسه تمرین مقاومتی دایرهای بر فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما و برخی از پارامترهای پلاکت خون در دختران دانشگاهی بود. روش: تعداد 20 دانشجوی تربیتبدنی دختر که در فاز لوتئال از دوره قائدگی خود قرار داشتند، توسط فراخوان انتخاب و (به دلیل ریزش نمونهها طی تحقیق) بطور تصادفی در دو گروه 9 و 8 نفره تمرین مقاومتی و کنترل قرار گرفتند.گروه تجربی به مدت هفت روز متوالی یک ورزش مقاومتی دایرهای شامل 10 حرکت با شدت 60% یک تکرار بیشینه و مدت 20 ثانیه برای هر حرکت را در 4 دور انجام دادند، که هر جلسه با گرم کردن و سرد کردن 32 الی 40 دقیقه طول کشید. نمونه های خونی جهت اندازهگیری فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما، PLT، MPV، PDW و PLC-R در 24 ساعت قبل از شروع جلسه اول و 24 ساعت پس از جلسه هفتم در شرایط 12 ساعت ناشتایی شبانه گرفته شد. یافتهها: تحلیل واریانس برای اندازه گیری مکرر نشان داد که فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما، PLT، MPV و PLC-R دختران افزایش معناداری در اثر 7 جلسه متوالی تمرین مقاومتی دایرهای یافت؛ ولیکن PDW تغییر معناداری نکرد. نتیجهگیری: تمرین مقاومتی دایرهای موجب افزایش فاکتورهای هماتولوژیک انعقادی و رئولوژیک پلاسما شد که احتمالاً میتواند در دراز مدت سلامت قلبی- عروقی را تحت تأثیر قرار دهد. لذا پیشنهاد میشود در استفاده از تمرینات مقاومتی دایرهای برای دختران، از استراحت بین جلسات جهت ریکاوری و ایجاد فرصت برای سازگاری کوتاهمدت در نظر گرفته شود.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122The anti–inflammatory Effect of high intensity interval training in overweight women with type 2 diabetesتاثیر ضد التهابی تمرین تناوبی شدید در زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو98851FAجواد نعمتیدانشگاه شیرازلیلا قدرتدانشگاه شیرازفریبا حجتیدانشگاه آزاد مرودشتJournal Article20160721Aim: Diabetes mellitus and chronic inflammation are strongly related to increase cardiovascular risk. It is well documented that diabetic patients are 2-4 times more likely to suffer from cardiovascular diseases than healthy individuals. The study aimed to determine the effect of high intensity interval training (HIIT) on fat mass and inflammatory factors in overweight women with type 2 diabetes.
Methods: twenty patients with type 2 diabetes were assigned to control and exercise group. Exercise group performed HIIT (running on treadmill) 6 weeks (3 session/week). Blood samples were collected before first session and 24 hours after the last exercise session and used for measurement by ELISA methods.
Results: The results of independent t-test of groups showed significantly decrease in fat mass and TNFα levels in exercise group compared with control group (pهدف: دیابت شیرین و التهاب مزمن به طور گسترده ای با افزایش خطرهای قلبی-عروقی مرتبط است. مطالعات نشان میدهند که بیماران دیابتی به دلیل افزایش فاکتورهای التهابی مانند IL-6، TNFα و CRP، دو تا چهار برابر بیشتر از افراد سالم از بیماریهای قلبی عروقی رنج میبرند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر کاهش چربی و فاکتورهای التهابی زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو است.روش: تعداد 20 نفر بیمار مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو، در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه HIIT روی تردمیل را اجرا کردند. قبل از اولین جلسه و 24 ساعت بعد از آخرین جلسهی تمرین، نمونههای خونی جمعآوری و برای اندازهگیری به روش ELISA استفاده گردید. یافتهها: نتایج t تست مستقل پسآزمونهای گروه تمرین نسبت به گروه کنترل، نشان از کاهش معنادار تودهی چربی و TNFα در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو داشت (05/0≥ p). کاهش IL-6 در این بیماران به لحاظ آماری معنادار نبود (05/0˃ p).نتیجهگیری: بهطورکلی نتایج پژوهش نشان داد که یک دوره اجرای HIIT میتواند عامل مهمی در کاهش تودهی چربی و فاکتورهای التهابی در زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو باشد. بنابراین به نظر میرسد که بتوان HIIT را در برنامه تمرینی افراد مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو قرار داد.دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122تأثیر یک م س ا بقه فوتسال بر ایمنی مخاطی بازیکنان زن فوتسال98853FAوحید ساری صرّافدانشیار فیزیولوژی ورزش دانشگاه تبریز0000-0001-8452-7966احمد آزاددانشیار فیزیولوژی ورزش دانشگاه زنجانجواد وکیلیاستادیار فیزیولوژی ورزش دانشگاه تبریززهرا عبدی اغجه کهلیکارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزش دانشگاه تبریزJournal Article20171023هدف :رقابتهای ورزشی به عنوان یک عامل استرسزا موجب تغییراتی در دستگاه ایمنی میشود. از این رو هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش شناسی: در چهارچوب یک مطالعه تک گروهی با اندازهگیری مکرر9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند.نمونههای بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه برای اندازهگیری میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA)، نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro)،کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) جمعآوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد. نتایج:بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، s-IgA، SIgA و s-IgA/Pro کاهش معنیداری داشت(05/0>P)و بعد از 24ساعت ریکاوری به سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند. کورتیزول، آلفاآمیلاز و Pro بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنیداری نشان داد(05/0>P). نتیجه گیری:یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است به سبب کاهش ترشح ایمونوگلوبولین A بزاقی موجب کاهش عملکرد دستگاه ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالاً بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار میدهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد. کلید واژهها: ایمونوگلوبولینA، کورتیزول، آلفاآمیلاز، پروتئین تام بزاقی، فوتسالدانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتینشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی2676-371010120171122اثر شش هفته تمرین تایچی بر سطوح سرمی TNF-α، BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی98855FAمنیژه نوروزیاندانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی دانشگاه خوارزمی تهران-ایرانحمید رجبیدانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی دانشگاه خوارزمی تهران-ایران0000-0002-3276-1598Journal Article20171024هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن 55/3±80/65 سال، وزن 00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدن 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. مقادیر سرمی TNF-α و BDNF با استفاده از روش الایزا در پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. همچنین جهت ارزیابی تعادل پویا و عملکرد شناختی، به ترتیب از آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (TUG) و پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی استفاده شد. آزمودنیهای گروه تجربی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و به مدت 60 دقیقه (شامل 10 دقیقه گرم کردن، 40 دقیقه حرکات ساده شده تمرینات تایچی و 10 دقیقه بازگشت به حالت اولیه) تمرین کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای tوابسته و t مستقل انجام گرفت. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مقادیر TNF-α کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل یافت. همچنین تعادل پویای گروه تمرین تایچی نسبت به گروه کنترل بهبود معناداری یافت (P<0.05). اما با وجود افزایش مقادیر BDNF و بهبود عملکرد شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که تمرین تایچی بعنوان تمرین کم شدت و ساده میتواند باعث بهبود تعادل و وضعیت التهابی زنان با عارضه سکته مغزی شود. کلید واژه ها: تمرینات تایچی، تعادل پویا، سکته مغزی، وضعیت شناختی، BDNF، TNF-α